فاستبقوالخیرات



به دلایلی می بایست ظرف 48 ساعت به دو شهر دیگر مثلث گردشگری ایران سری میزدم. ابتدا به یزد رفتم و در ادامه به اصفهان. رویای رونق مثلث گردشگری ایران همیشه در سرم است اما آیا به عمر من محقق خواهد شد؟. در این نوشته کوتاه بر آن هستم تا باز مشکلاتی که در مسیر توسعه گردشگری این سه شهر  می بینم و آرزوهایم برای حل آنها را بنویسم.

- ساعت 12 شب اتوبوس شیراز به سمت یزد حرکت می کرد. متاسفانه حتی در این ساعت هم متکدیان دست از سر مسافران بر نمی دارند. خانمی میانسال که در ظاهرش هیچ مشکل حرکتی و ذهنی نمی دیدی بالا آمد و شروع کرد به دعا کردن مسافران و درخواست کمک از آنها. دیدن منظره ن متکدی همیشه دلم را به درد می آورد و احساس بدی به من دست می دهد. خدایا می شود روزی شهر ما به مدد توسعه اقتصادی و اجتماعی  دیگر هیچ متکدی نداشته باشد.

- کار خوب شرکت مسافربری همسفر شیراز در مسیر یزد و بالعکس ستودنی است. این شرکت بجای ارائه بیسکوییت و آبمیوه در مسیر شبانه به مسافر پکیج صبحانه(شیر، نان، کره و مربا ) و در مسیر روزانه ساندویچ می دهد.

- در ترمینال غدیر یزد دو ویژگی خوب و بد می بینم. اول ویژگی خوب: صبح وقتی به این پایانه می رسی، همیشه صدای سید ( یک بازنشسته محترم که شال سبز بر گردنش هست و پنج سال است که صبح ها وقتی به یزد می رسم همیشه از او رسید حرکت به سمت مقصد مورد نظرم را می گیرم) را از بلندگو می شنوی که مسافران را دعوت به استفاده از تاکسی ترمینال می کند. بعد در صف گرفتن تاکسی می ایستی و در نهایت سوار یک تاکسی خوب می شوی و با خیال راحت حرکت می کنی.  و ویژگی بد: متاسفانه ترمینال غدیر یزد که ترمینالی جدید است و حقیقتا معماری خوبی هم دارد جدیدا کثیف و نامرتب دارد می شود. سالن مسافر تعاونی رویال سفر ایرانیان اینقدر کثیف بود که احساس می کردی در یک از شهرهای کوچک جنوبی هستی! کثیفی و بهم ریختگی راهروها و محل فروش بلیط برخی تعاونی ها دیگر این روزهای خیلی به چشم می آَید. واقعا مدیران این تعاونی ها یک لحظه پیش خود فکر نمی کنند که مسافر مهمان آنهاست و باید از او با زیباترین شرایط پذیرایی کنند.

- اتوبوس رویال سفر ایرانیان به سمت اصفهان (که زمانی شرکتی سرآمد بود) اینقدر کثیف بود و بوی گازوییل می داد که حال آدم بد می شد. اعتیاد کمک راننده جوان که احتمالا جوانی خوش سیما و برازنده در گذشته بوده کاملا مشهود بود و باز دل آدم را به درد می آورد. یعنی می شود روزی به جای این اتوبوس ها، اتوبوس هایی بسیار تمیز و مرتب جایگزین کردند یا از آن بهتر قطارهای سریع السیر و پروازهای مناسب قیمت بیایند که اینقدر وقت آدم هدر نرود. واقعا در عصر فضا چنین آرزویی نشان از عقب ماندگی بی حساب صنعت حمل و نقل ایران است!

- در گذشته اگر ساعت 9 شب به پایانه صفه اصفهان می رسیدم و می خواستم تنها به یکی از شهرهای اطراف اصفهان بروم، چقدر خانواده نگران می شدند و خودم هم دچار استرس می شدم. این روزها به مدد منجی جامعه ایران(فضای مجازی) به راحتی اسنپ می گیری و در هر ساعت از شبانه روز به مقصد مورد نظرت می روی و عکسی هم از تصویر راننده و شماره ماشین او از روی صفحه ی موبایلت گرفته و برای خانواده ات می فرستی تا بتوانند رصدت کنند.

- خشکسالی دمار از روزگار شهرهای سرسبز اطراف اصفهان در آورده است. حال و روز مردمان این شهرها مرا به یاد قورباغه پیتر سنگه می اندازد. مردمی که کمتر از 20 سال قبل در باغ هایی سرسبز و پر از میوه تعطیلات خود را سپری می کردند، امروز در باغهایی که دیگر نمی شود اسم آن را باغ گذاشت بلکه صحرایی با چند تک درخت است روزگار می گذارند و دیگر جرات پریدن از دیگ آب جوش را ندارند، کرخ و بی حس شده اند و سرنوشت شوم خود را پذیرفته اند.

- اهالی استان اصفهان سالهای بعد از انقلاب بسیار غیر منصفانه بودجه های سایر استان ها از جمله فارس را گرفتند و صرف توسعه صنعتی خود نمودند. امروز اصفهان و اطرافش نه آب دارند، نه هوا و نه طبیعت ماندگار و شیراز به مدد این ظلم اصفهانیها هوا دارد، آب هم تا حدودی دارد و البته طبیعت را . امیدوارم که مردمان فارس و شیراز بیشتر به خود بیایند و اندک آب باقیمانده را مدیریت کنند تا به سرنوشت اصفهانیهای مغرور و خودشیفته دچار نگردند.

 

 

 


به دلایلی می بایست ظرف 48 ساعت به دو شهر دیگر مثلث گردشگری ایران سری میزدم. ابتدا به یزد رفتم و در ادامه به اصفهان. رویای رونق مثلث گردشگری ایران همیشه در سرم است اما آیا به عمر من محقق خواهد شد؟. در این نوشته کوتاه بر آن هستم تا باز مشکلاتی که در مسیر توسعه گردشگری این سه شهر  می بینم و آرزوهایم برای حل آنها را بنویسم.

- ساعت 12 شب اتوبوس شیراز به سمت یزد حرکت می کرد. متاسفانه حتی در این ساعت هم متکدیان دست از سر مسافران بر نمی دارند. خانمی میانسال که در ظاهرش هیچ مشکل حرکتی و ذهنی نمی دیدی بالا آمد و شروع کرد به دعا کردن مسافران و درخواست کمک از آنها. دیدن منظره ن متکدی همیشه دلم را به درد می آورد و احساس بدی به من دست می دهد. خدایا می شود روزی شهر ما به مدد توسعه اقتصادی و اجتماعی  دیگر هیچ متکدی نداشته باشد.

- کار خوب شرکت مسافربری همسفر شیراز در مسیر یزد و بالعکس ستودنی است. این شرکت بجای ارائه بیسکوییت و آبمیوه در مسیر شبانه به مسافر پکیج صبحانه(شیر، نان، کره و مربا ) و در مسیر روزانه ساندویچ می دهد.

- در ترمینال غدیر یزد دو ویژگی خوب و بد می بینم. اول ویژگی خوب: صبح وقتی به این پایانه می رسی، همیشه صدای سید ( یک بازنشسته محترم که شال سبز بر گردنش هست و پنج سال است که صبح ها وقتی به یزد می رسم همیشه از او رسید حرکت به سمت مقصد مورد نظرم را می گیرم) را از بلندگو می شنوی که مسافران را دعوت به استفاده از تاکسی ترمینال می کند. بعد در صف گرفتن تاکسی می ایستی و در نهایت سوار یک تاکسی خوب می شوی و با خیال راحت حرکت می کنی.  و ویژگی بد: متاسفانه ترمینال غدیر یزد که ترمینالی جدید است و حقیقتا معماری خوبی هم دارد جدیدا کثیف و نامرتب دارد می شود. سالن مسافر تعاونی رویال سفر ایرانیان اینقدر کثیف بود که احساس می کردی در یک از شهرهای کوچک جنوبی هستی! کثیفی و بهم ریختگی راهروها و محل فروش بلیط برخی تعاونی ها دیگر این روزهای خیلی به چشم می آَید. واقعا مدیران این تعاونی ها یک لحظه پیش خود فکر نمی کنند که مسافر مهمان آنهاست و باید از او با زیباترین شرایط پذیرایی کنند.

- اتوبوس رویال سفر ایرانیان به سمت اصفهان (که زمانی شرکتی سرآمد بود) اینقدر کثیف بود و بوی گازوییل می داد که حال آدم بد می شد. اعتیاد کمک راننده جوان که احتمالا جوانی خوش سیما و برازنده در گذشته بوده کاملا مشهود بود و باز دل آدم را به درد می آورد. یعنی می شود روزی به جای این اتوبوس ها، اتوبوس هایی بسیار تمیز و مرتب جایگزین کردند یا از آن بهتر قطارهای سریع السیر و پروازهای مناسب قیمت بیایند که اینقدر وقت آدم هدر نرود. واقعا در عصر فضا چنین آرزویی نشان از عقب ماندگی بی حساب صنعت حمل و نقل ایران است!

- در گذشته اگر ساعت 9 شب به پایانه صفه اصفهان می رسیدم و می خواستم تنها به یکی از شهرهای اطراف اصفهان بروم، چقدر خانواده نگران می شدند و خودم هم دچار استرس می شدم. این روزها به مدد منجی جامعه ایران(فضای مجازی) به راحتی اسنپ می گیری و در هر ساعت از شبانه روز به مقصد مورد نظرت می روی و عکسی هم از تصویر راننده و شماره ماشین او از روی صفحه ی موبایلت گرفته و برای خانواده ات می فرستی تا بتوانند رصدت کنند.

- خشکسالی دمار از روزگار شهرهای سرسبز اطراف اصفهان در آورده است. حال و روز مردمان این شهرها مرا به یاد قورباغه پیتر سنگه می اندازد. مردمی که کمتر از 20 سال قبل در باغ هایی سرسبز و پر از میوه تعطیلات خود را سپری می کردند، امروز در باغهایی که دیگر نمی شود اسم آن را باغ گذاشت بلکه صحرایی با چند تک درخت است روزگار می گذارند و دیگر جرات پریدن از دیگ آب جوش را ندارند، کرخ و بی حس شده اند و سرنوشت شوم خود را پذیرفته اند.

- اهالی استان اصفهان سالهای بعد از انقلاب بسیار غیر منصفانه بودجه های سایر استان ها از جمله فارس را گرفتند و صرف توسعه صنعتی خود نمودند. امروز اصفهان و اطرافش نه آب دارند، نه هوا و نه طبیعت ماندگار و شیراز به مدد این ظلم اصفهانیها هوا دارد، آب هم تا حدودی دارد و البته طبیعت را . امیدوارم که مردمان فارس و شیراز بیشتر به خود بیایند و اندک آب باقیمانده را مدیریت کنند تا به سرنوشت اصفهانیهای مغرور و خودشیفته دچار نگردند.

 

 

 


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

حریم امن ذهن بهترین سایت دانلود سرا mahyaraficio 76522942 مطالب اینترنتی مرجع تخصصی فایل شجره طيبه صالحين حلقه ي ولايت روستاي اوارد شهرستان گلوگاه روف گاردن آموزش فن بیان، تندخوانی، مقاله نویسی